مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

بالاخره مهربد هم راه افتاد

خبر خبر.............خبر خبر.................خبر خبر.........خبر خبر مهربد نازم ،عزیز دلم،عشق مامان و بابا،تموم زندگیم بالاخره دیروزتنبلی رو گذاشتی کنار و چهار دست و پا رفتی و عرض ۳ متری فرش رو برای رسیدن به یه مجسمه پیمودی.اینقدر ذوق زده شده بودم که خودت هم نگام میکردی و میخندیدی.ظهر هم پیش بابایی راه رو با ۴ دست و پا پیمودی و شب هم خونه باباجون این کار رو کردی و اونا هم خیلیییییییییی خوشحال شدن امیدوارم به حق این ماه بزرگ و عزیز که تو اولین قدمهاتو توش برداشتی همیشه و در همه حال پیرو آقامون امام حسین با شی و ایشون هم پشت و پناه تو باشه در تمام مراحل زندگیت...آمین مامان جون گفته بود نذر امامزاده شاه میر عالی حسین میکنم تا مهربد...
28 آبان 1391

محرم در بهبهان از زبان مامان مهربد

سلام به مهربد عزیزم وهمه دوستان نازم چند روزیه که همه جای شهر رو سیاه پوش کردن و از در و دیوارها بوی محرم میاد و آدم ها هم سیاه پوش شدن ولی از کردارها و رفتارهاشون اصلا بوی محرم وامام حسین نمیاد.امیدوارم که همه در تمام طول زندگیشون آزادی خواهی واقعی امام حسین رو الگوشون قرار بدن. گفته بودم مهربد یه کم مریضه ،ولی دیروز سینش خیلی خس خس میکرد من که داروهاشو بهش میدم خدایا زود زود خوبش کن .آآآآآآآمممممییییییینننننننن   امروز توی این پست میخوام یه ذره درباره آداب و رسوم بهبهان در ماه محرم بنویسم تاهم مهربدم بعدا بخونه و هم شما دوستای خوبم مطلع بشید آخه سال به سال رسوم سنتی برداشته میشه و تغییر میکنه حالا من میخوام از رسومی که توی این چندسال ...
27 آبان 1391

بارون پاییزی

سلام.الان که دارم مینویسم هوا اینقدر خوب و قشنگه که آدم لذت میبره ،آخه دیشب چنان بارونی بارید که خستگی ای که از گرما و گرد و خاک تابستون به تنمون بود روکلا بیرون برد .خدا جون دمت گرم از فروردین تا حالا بارون نیومده بود .کل خیابونای شهر پر آب بود و خیلی هم رعدو برقای شدید میزد   مهربد جونم یه کوچولو سرما خورده و صبح بردمش دکتر دارو داده ،حالا چند روز بهش برسم خوب شه کهمریضیش به دهه محرم نرسه ،آخه سینه زنه امام حسینه پسرم و باید برا محرم سر فرم باشه. الهی من فدات شم پسر نازم که اینقدر توی ایام مریضی صبوری و خوش اخلاقیت رو حفظ میکنی . این خصوصیتت به بابات رفته ،چون من اگه یه ذره هم مریض شم کج خلق میشم حسابیییییییی  راستی دیروز...
24 آبان 1391

دهمین ماهگرد مهربدم

مهربد عزیزم سلام. امروز پایان ۱۰ ماهگیته و الان که دارم خاطراتت رو مینویسم ده دقیقه ای میشه که خوابیدی عزیزم. توی این ماه پیشرفتهای خیلی خوبی داشتی که به اوناییش که الان به ذهنم میاد اشاره میکنم توی این ماه همچنان شیرهای کاپریلون و آپتامیل(پپتی جونیور)استفاده میکردی و در کنارش هم غذا میخوردی عاشق زرده تخم مرغی که با کره ذوب شده قاطی میشه،لیمو ترش هم خیلی دوس داری ومرغ و ماهی روهم خوب میخوری، گوشت چرخ کرده که با پیاز و رب سرخ شده رو خیلی دوست داری از بین میوه ها هم به موز و سیب علاقه بیشتری داری .برنامه غذا خوردن اینه که صبح زرده تخم مرغ با کره میخوری،میانوعدههم یه کم میوه برات رنده میزنم و ناهار هم هرچی داریم میخوری چون اصلا ...
22 آبان 1391

افسردگی بعد از آزمون!!!!!!

سلام به همه دوستان و مهربد نازم....... این چند روز افسرده شدم البته از روزجمعه تا حالا، تا پنجشبه سر حال بودم حتی شب عروسی هم رفتم و خوش گذشت اما جمعه که آزمون وکالت داشتم  افسردگیم شروع شد  واما ماجرای جمعه به بعد........ شب مامانم اومد خونمون خوابی تا ساعت ۴ صبح که من و همسر میخواستیم بریم اهواز پیش مهربدم باشن ما راهی اهواز شدیم برا امتحان وکالت. و من آخرین باری که درس خونده بودم خرداد ۹۰ برا امتحانهای پایان ترمم بود حالا با چه امیدی من این آزمون رو ثبت نام کردم نمیدونم البته میخواستم ببینم چطوریه.حوزه خوزستان ۲۷۱۳ نفر شرکت کرده بودن و فقط ۱۰۰ نفر میخوان.خیلی ها از استانهای دیگه اومده بودن چون بعد از تهران، خوزستان بیشترین تعداد رو م...
21 آبان 1391

عکسهای سفر های مهربد

سلام به همه......امروز میخوام عکسهای مسافرت هایی که مهربد رفته بزارم البته ناگفته نماند که پسرگلم این شهرها رو که رفته زیاد به قصد سفر نبوده و نوبت دکتر داشته شیراز آخر فروردین ۱۳۹۱ (تخت جمشید).مهربد..بابا..مامان   بقیه عکسها در ادامه مطلب..... شیراز(تخت جمشید)آخر فروردین ۱۳۹۱ این دستبند به خط میخی روش نوشته مهربد که همونجا برا پسرنازم درست کردیم تهران تیر ماه ۱۳۹۱ (پارک نزدیک مجلس در بهارستان،از عیادت عمو مهدی که پاش رو عمل کرده بود اومدیم)   تهران تیرماه ۱۳۹۱( مهربد نازم رو بردم آزمایشگاه بقراط برا تست عرق) مسیر اهواز-تهران و بالعکس تیر۱۳۹۱ در آسمان ایران مترو امام .تهران تیر۱۳۹۱ ...
16 آبان 1391

روز نوشته

سلام به همه دوستان خوبم و مهربدجووووونم عزیز دلم دیشب ساعت ۱۰ خوابیدی (برخلاف هرشب که ۲ نیمه شب میخوابی) ولی امروز صبح ساعت ۶ بیدار شدی و بابا هم ساعت ۷ رفت سر کار و قبلش کلی باهات بازی کرد و یه بیسکویت مادر بهت داد و همشو پودر کردی روی فرش .توهم ساعت ۸ خوابیدی ولی تا حالا چند بار نق زدی و من آرومت کردم .آلان هم زن عمو نجیمه که چندین نسبت که بعدا میفهمی باهامون داره اومد و دعوتمون کرد برا عروسی دخترش عاطفه خانم که روز پنجشنبه توی باغ رضاست.ایشاالله که مبارکشون باشه .پس ۵شنبه عروسی داریم امروز میخوام چندتا از کارهایی که یاد گرفتی رو بنویسم.مامان جون که چند روز پیش بای بای یادت داد و توهم به نحو احسن انجام میدی .دومین چیز کفتر رو دیوار ح...
16 آبان 1391

ماجراهای این چند روز

سلام به همه دوستان خوبم عید غدیر همگی پساپس مبارک                                    مهربد جونم عیدت مبارک باشه وای اینقدر مطلب دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم ،فکر کنم اگه بخوام کل اتفاقات رو بگم خیلیییییییییییییی زیاد بشه و این پست رو طولانی کنه پس خیلی خلاصه مینویسم. از ۵ شنبه ۱۱ ابان میگم بعداز خیلی وقت عصر رفتم مزار بابای عزیزم آخه عید بود . خیلی وقت بود به خاطر مهربد نرفته بودم مهربد رو دادم دست باباییش و من رفتم اونجا خیلی آروم شدم و اتفاقا شب بعدش خواب باباییم رو دیدم که مهربد رو بغل کرده و بوسش میکنه پسر عزیزم باباجون مصطفی ۹ ساله که از پیش ما رفته ولی هنوز و هر روز بیشتر از روز قبل ما به یادش هستیم و دوستش داریم چون م...
15 آبان 1391

مهربداز تولد تا 10 ماهگی به روایت تصویر

مهربد کوچولو چند ساعت بعد از به دنیا اومدن مهربد ۴ روزشه و زرد شده مهتابی آوردیم خونه و خدارو شکر دو روزه خوب شد     مهربد جونم و حمام ده روزگی مهربدآقا در ۱ فروردین ۹۱ موقع سال تحویل در سن ۲ ماه و ۸ روزگی ۴ماهگی مهربد که در بیمارستان مفید بستری بود برا تشخیصcf و چون روز شهادت حضرت زهرا(س) بود عمو پورنگ اومده بود عیادت بچه هایی که بستری بودند و با مهربد هم عکس یادگاری انداخت و به مهربد هم میگفت نخودی      مهربد جونم در ۵ ماهگی (عزیزم توی این ماه از زندگیت پیگیر بیماریت بودیم که عکسی جز این ازت نداریم قربونت برم من )                            پسر نازم در ۶ ماهگی و قاشق بدست آماده شروع غذای کمکی   قند مامان در ۷ ماهگی...
10 آبان 1391

سوغات های خاله+چیزای دیگه

سلام.  ساره جون که از تهران اومد برا مهربد خیلی سوغات آورد .حالا مینویسم بعد عکساشم میزارم.یه کتاب حمام آورد آخه چون مهربد هم عاشقه کتابه هم حمام.یه بلوز شلوار قرمز و سیاه با پاپیون سیاه که خیلی نازه. یه کلاه که مثل کلاه باباجونه مهربده که عکس مهربد و باباجونش با کلاه رو هم بعدا میزارم.یه کلاه و شال گردن زمستونه خوشتیپ. یه شونه و آینه وبرا منم یه کفش راحت و یه بسته سوهان قم آورد.داقعا دستت درد نکنه خواهر خوبم ..مهربد:منم میگم مرسی خاله جووووووووون  مهربد چند وقتیه که حسابی شیرین کاری میکنه و دل من و باباش رو میبره .الهی فدات شم پسر نازم مثلا امروز صبح زود قبل از اینکه باباش بره سره کار بیدار شده و باباش که میخواد ماشین رو از پارکینگ خ...
9 آبان 1391